بوی یلدا...

ساخت وبلاگ

 

بوی یلدا را میشنوی؟انتهای خیابان آذر ...

باز هم قرار عاشقانه پاییز و زمستان ...

قراری طولانی به بلندای یک شب....

شب عشق بازی برگ و برف...

پاییز چمدان به دست ایستاده ....

عزم رفتن دارد....

آسمان بغض میکند ...میبارد...

خدا هم میداند عروس فصل ها چقدر دوست داشتنیست ..

دقیقه ای بیشتر مهلت ماندن میدهد ....

آخرین نگاه بارانی اش را به درختان عریان میدوزد ..

دستی تکان میدهد ......قدمی برمیدارد سنگین و سرد

کاسه ای آب میریزم پشت پای پاییز... و....تمام میشود ...

پاییز  روزهای عاشقی ...رفتنت به خیر ...

 

ب ن :دو قدم مانده که پاییز به یغما برود این همه رنگ ِ قشنگ از کف ِ دنیا برود

هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد...دل ِ تنها به چه شوقی پی ِ یلدا برود؟


ع ن:من عاشق زمستانم
عاشق اینکه ببینمت در زمستان آرام راه می روی که سُر نخوری
که گونه هایت از سرما سرخ شده است
سر خود را تا حد ممکن در یقه ات فرو کرده ای
دست هایت در جیبت به هم مچاله شده
معصومانه به زمین خیره ای
چه قدر دوست داشتنی شده ای
حرفم را پس میگیرم
من عاشق زمستان نیستم
عاشق تــوام ! .

ع ن :از تو دور بودن پر توقعم کرده 

حالا دیگر تمام تو را میخواهم

تا بشوم ثروتمند ترین فرد روى زمین

چگونه......
ما را در سایت چگونه... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : wishwishes بازدید : 135 تاريخ : پنجشنبه 26 ارديبهشت 1398 ساعت: 1:30